* شب زنده داری های من تمومی نداره از وقتی برگشتم شب تا ظهر بیدارم وقتی یادم میاد بخوابم که لبهام از تشنگی ترک خورده ،اون موقع مکافاته که خوابت ببره با این شرایط
* دیروز تا حالا شروع کردم به خوندن کتابایی که از نت دانلود کردم از سبک دوتا کتاب ها خوشم اومد آیین من و به رنگ عشق ...منشی مدیر هم بد نبود...
* صبح با شور و شوق زنگ زدم به پرهام ،تازه از خواب بیدار شده بود بهش گفتم خواب بودی دوبار بله رو تکرار کرد نمیدونم چرا دلم گرفت و هول شدم که بگم برو اماده شو گفت خوب برو بخواب بعدم خدافظی کردم دیگه زنگ نزدم با اینکه کلی حرف واسش آماده کرده بودم...
* احساس خوبی ندارم که به مامان زنگ نزدم...
* دیشب دوتا آلبوم موسیقی لایت dl کردم و بعد از اون شروع کردم بکگراند گرفتن برای کارای طراحی...
* حسابی پای چشمام گود افتاده
* از وقتی برگشتم یه جورایی روزام رو فقط دارم میکشم هیچ وقت اینقدر بی حوصله نبودم شاید یکی از دلایلش گرما باشه شاید...
منم تا ۷-۸ بیدارم بعد میخوابم تا این موقع
ماه رمضان تموم شه بی خوابی هاتم تموم میشه !
دوست دارم
سلام عزیزم...
وقتی لبات ترک میکنه
Labello
بزن! من یه زمانی ویتامین آ میزدم ولی این تجربه بچه های خوابگاه بود که بهم این رو معرفی کردن و راضی ام.
اسم کتابا که خیلی خوشگله... از چه سایتی دانلود میکنی؟
من وقتی به یه چیزی حساس میشم اون مساله اکثرا حادتر میشه و خیلی ناراحتم میکنه ولی وقتی بی خیال میشم همه چی خودش درست میشه ...
این روزا واسه منم کشدار شده و منتظر پاییزم...
خوشحالم که با همیم ...
اجازه دارم لینکت کنم؟