دفتر خوشگل من


- عاشق دفتری شدم که طراحی و چاپ کردم البته فنر بندیش با پرهام بود حالا بعد عکسش رو می گیرم می ذارم....فایلشم سرفرصت می ذارم شاید کسی خواست برای خودش کپی کنه استفاده کنه...

4 تا جدول درست کردم هر کدوم چند ردیف دارن

درآمد دفتر...

هزینه دفتر

هزینه منزل

درامد و هزینه روزانه


و دوتا جلد خوشگلم براش طراحی کردم...


- کلی کار گرفتم که شامل تایپ ویرایش و پاور پوینت میشه تقریباً هیچ کاری نکردم...


- دیشب پرهام شام پخت حسابی مزه داد...

- من برم به کارام برسم که زود تموم کنم بیام پستهایی که نخوندم رو بخونم


- دوستتون دارم:-*



دفتر طراحی می کنیم



- دیروز از ساعت 11 رفتی 3 برگشتی ناهار خوردی باز رفتی تا شب...و دیشب من چه حس بدی داشتم


برگشتی کلی سربه سرم گذاشتی ، ورق بازی کردیم تا یه ذره خنده برگشت به صورتم...


- فک کن زندگی ها دیگه رو با خودمون مقایسه می کنم می بینم این راهی که ما پیش گرفتیم درست نیست، هر چی پول در میاریم خرج میشه یعنی عملاً هیچی نمی مونه برای پس انداز کردن، پرهام هم در به در داره می گرده واسه یه خونه 99 ساله خوب من راضی نیستم بهشم گفتم ولی مانع خریدنش هم نمی شم...قرار شده من پول قرض بگیرم...


- دیروز بافتنی هام رو ساعت 11 انداختم تو ماشین لباسشویی ، مثلا جوری کد بهش دادم که مخصوص لباس پشمی بود که زیاد فشار نیاد 73 دقیقه ای باید تموم می شد

ماشین هنگ کرد نشون به این نشون تا ساعت 6 همینجوری برای خودش می چرخید دیگه آخرش خاموشش کردم زدم رو خشک کن که 15 دقیقه ای درش بیارم باز هنگ کرد در ماشین باز نشد مجبور شدم دوباره از خشک کن استفاده کنم...

دلم سوخت به تمام معنا برای بافتنی هام


- امروز  بعد از مدت ها با دوستم رفتم طلبم رو از یه عکاسی گرفتم، 5 تومنم برای خودش تخفیف داد منم حوصله کل کل نداشتم اصلا به روی خودم نیوردم...


- اوضاع مغازه افتضاحه ...اینجوری پیش بره کرایه مغازه هم در نمیاد...


- میخوام یه دفتر برنامه ریزی طراحی و چاپ کنم که این ماه معلوم بشه من پولامو چیکار می کنم...


- دوستتون دارم.................


فرصت


- به نقطه ای رسیدیم که باز هم فرصت می دهیم...


- پرهام یه جای دیگه مغازه کرایه کردن ، مدت کمی مونده که این همسایگی تموم بشه و من باید روی پای خودم وایسم مستقل تر از همیشه...


- این دفعه پسوردام رو که بازیابی کردم یه جایی ذخیره کردم


خسته شده می خواد بذاره بره

دیروز حسابی تنها بود، ساعت 11 کارش رو با گریه ترک کرد، همسرش دید

با کلافگی چندتا خوردنی خرید رفت خونه ، سعی کرد خودش رو مشغول کنه ، آشپزی کرد به مامانش زنگ زد، نیم ساعت با رزی حرف زد

بی فایده بود هیچ چیزی خلا رو پر نمی کرد اشک ها روونه شدند هق زد...

ساعت 2 به همسرش زنگ زد اون بدون هیچ احوالپرسی تاکید کرد کار داره...

ساعت 3 همسرش برگشت و خودش شریک 2 تا قاشق  غذا شد دوباره گریه افتاد...

بی توجه به گریه هاش ، همسرش ناهار خورد رفت...

اونقدر حالش بد بود که دفتر نرفت...

2 بار زنگ زد احوالش رو پرسید

ساعت 7 تماس گرفت ، اصلا حالش خوب نبود، التماس کرد، گریه کرد که بیاد خونه...

نتیجه گریه کردناش ساعت 22:35 بود

جالبتر از اون 10 دقیقه قبل برگشتش به رزی گفته بود بهش بگه همه چی تموم شده...


- برگشت خونه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده ، بی توجه به چشمای پف کرده قرمزش میخواست شوخی کنه...

دیشب عصبی تر از هر زمان شده بود گفت : چه نیازی به تو دارم که تو بحرانی ترین لحظه هم کنارم نیستی؟

و گفت گفت

مرد ازش عذرخواهی کرد اون حسابی ولی نمی تونه ببخشتش ، هیچ وقت تو این یکسال و دوماه حضور نداشته


خسته شد از بس پرسید دوستم داری مرد با 1000 منت جواب داد...

خسته اس از این همه سردی و بی اعتنایی


تریبون آزاد


- گاهی اونقد حس بدی داری که حتی فک می کنی اون کسی که سالها تلاش کردی بهش برسی هم دوست نداری


- دیروز افتضاح سرم شلوغ بود ظهرم دفتر موندم ساندویچ خوردیم...


- یه آدمک بذارم تا از این فاز منفی بیرون بیام...


- دلم خیلی تنگه نمی دونم برای چی ، طلا ارزون شد کاش طلاهام رو فروخته بودم اونجوری حداقل می تونستیم یه خونه بخریم ( از این خونه ها که 20 تومن قسط دارن)

کسی خبر نداره امکان گرون شدنش هست یانه؟


- عزیزم زودتر دنیا بیا بهم انگیزه بده واسه زندگی کردن


- خونه 99 ساله ها ارزش دارن ؟ پرهام میگه مقداری طلاهات رو بفروش واسه ثبت نام این خونه و من مخالفم ...نظرتون چیه؟ ارزش دارن به نظرتون؟


بعد از قرن ها


- بعد از قرنی وارد فیس بوک شدم ، لیست دوستام رو از 172 به 70 رسوندم


- امروز برنامه ریخته بودم زود برم خونه قورمه سبزی درست کنم، سبزی هم از طبقه بالامون گرفتم ، بعد رفتم واسه بچه دوستم کادو بخرم اونجایی که میخواستم تعطیل بود ، برگشتم مغازه یادم اومد کار یکی از مشتری ها رو انجام ندادم و الان همچنان در حال رایت کردن هستم.


- dvd هایی که از ایران دیجیتال سفارش داده بودم رسید هنوز حتی با تموم کنجکاوی وقت نکردم ببینمشون...



- نگار  از این جا دانلود کردم....

شاد باش


- اینقد بدم میاد پستی با بار منفی صدرنشین باشه...


- یه برنامه عالی دانلود کردم که همزمان 100 عکس رو باهم تغییر سایز میده ، برای من یکی که عالی بود امروز 1174 تا عکس ،حجمشون رو ، تو زمان کمی کم کرد...


- جمعه تولد دعوتم ( هر جایی هم دعوت هستم یادآوری میشه دوربین رو با خودم ببرم ، کشف نکردم من دعوتم یا دوربین؟)


-  قرار بود دوتایی بیمه عمر ثبت نام کنیم سبک سنگین کردیم دیدیم  ذخیره پولیمون با درست کردن دندوناش دیگه ته کشیده تقریباً در نتیجه فعلاً اون فقط برای خودش نوشت...


- دوستون دارم زیاد زیاد...



- خدایا...!

اندکی نفهمی عطا کن،که راحت زندگی کنیم!

مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...!