غذای سوخته


- دیشب چنان سرگرم بازی ورق شده بودیم که فراموش کردم غذام رو گازه و سوخت ، بخاطر تجربه نداشتن سوخته ها رو هم حل کردم تو خورشتم:(

بعد برای اینکه بو و طعم سوختگی خورشت سبزیم  کمتر شه یه پیاز انداختم داخلش و سبزی تازه هم اضاف کردم

قابل خوردن شده بود ( به لطف چاشنی ها سالاد و ترشی لیته :-") هر چند تنهایی خوردم چون پرهام امروز کار داشت نیومد خونه


- دیروز رفتم بسیج ثبت نام کنم بعد عکس 3در 4 دادم میگه یه عکس بگیر که رژ نزده باشی :-l


- امروز کارت ویزیت و لیبل سی دی رو فرستادم که مجموعاً اگه به قیمت بیرون حساب کنم 220 تومنی   می شد که همکاری از این مبلغ یه ذره کمتره...

لحظه شماری می کنم برای 8 روز دیگه ای که دستم برسه ، کنجکاوم ببینم چجوری شده


- تصمیم دارم بیشتر تبلیغ کنم، چون اینجوری پیش بره کرایه مغازه که در نمیاد وقت و انرژیم هم الکی هدر   می ره...

امروز نشستم قبض واسه کارت عروسی و کارت ویزیت طراحی کردم و هنوز چاپ نزدم بعد از چاپ پرفراژم میخواد

تراکتم باید به تعداد چاپ بزنم واسه دانشگاه ها...




نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 ساعت 04:29 ب.ظ

ازاده دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 ساعت 04:58 ب.ظ

ایول داری ابجی گل خودم
اگه کمکی خواستی در خدمتما
فدای تو

قربون آجی خوشگلم بشم...ببخشم بخاطر اینکه هنوز نتونستم یه زنگ بهت بزنم...
همیشه به یادتم خیلی می دوسمت عشقم

آمارین دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 ساعت 05:46 ب.ظ http://amarin.blogfa.com

به سلامتی چه مغازه ای میزنی؟

دفترفنی هستش عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد