آخه چرا؟


- دیروز بعد از همه ی این اتفاقات آجی بزرگه از اصف با اتوبوس اومد که پیش مامانش باشه...


- دیشب عروسی دوست پرهام رفتم تموم شب تنها بودم هر از گاهی مامان و آجی داماد بهم سر می زدن...کلن جشن خسته کننده ای بود ولی بهتر از خونه بود


- یه سفارش  کارت عروسی داشتم که آدرسا رو تایید کرده بودند امروز آقا داماد اومد من 150 تا کارتشون رو زده بودم گویا آدرسش عوض شده فعلا باید صبر کنم برای چاپ بقیه


- دیروز وقتی شنیدم که از من بدش میاد و دوست نداره بدونه درامد من بیشتر از پسرشه  یا من با پولام چه چیزایی واسه خونه می خرم و باید قبول کنم باید به آجیش می گفتم همینطور که تو می گی حقیقته که از تو خوشش نمیاد اینم یه حقیقته که درآمد من بیشتره باید قبول کنه


- هنوز تو شوکم، پشیمون نیستم از حرفایی که زدم چون ته دلم انبار شده بود ولی بعد از همه ی این بحثا زمان می بره که دوباره آروم شم...

از پرهام خواستم تو فکر خونه کرایه کردن باشه به محضی که باباش از کو+یت برگرده از این خونه میرم


- بعد از از همه این دو-سه سال ، باز هم بعضی رسم و رسوم اینجا من رو به خنده می اندازه مثل نحوه جشن گرفتنشون

مثلاً عروس کلی خرج آرایشگاه میده و بعد باید خونه خودش جشن باشه دامادم خونه خودش آخر شبم میرن عروس رو میارن...

دیشبم بیشتر واسه همیش خوش نگذشت تصور کن مراسم عروسی رفته باشی در صورتی که داماد و عروسی در کار نباشه ( داماد قسمت آقایون بود دیگه)

کارتایی هم که معمولاً میزنم همینجوریه عروس جدا و داماد جدا هر خانواده هم خرج به عهده خودشه...

آخه چرا؟
نظرات 2 + ارسال نظر
بهار شنبه 1 تیر 1392 ساعت 05:24 ق.ظ

سلام عزیزه دلم،اول از همه بهت بگم واییئیییییییی که چقدر خوشحال شدم صداتو شنیدم،ببخشید گلم بعدش نتونستم بزنگم،علتشو تی وبم نوشتم ،
عزیزه دلم دست گلت درد نکنه بابت ادرس کتابا،واقعا ممنون،چرا خودتو به زحمت انداختی،اسمشون رو هم میگفتی خودم میرفتم پیدا میکردم،ببخشید گلم واقعا اذیت شدی،
راستی من چرا اینقدر منگلم؟هرکار کردم نتونستم بفهمم ازکجا باید عکس ساحلو برات بفرستم،!ولی برات یک ایمیل فرستادم حتما بخون،انشالا که مشملت حل بشه،

بهار شنبه 1 تیر 1392 ساعت 05:31 ق.ظ

عزیزه دلم ازت خواهش میکنم حرفاتو تو دلت نگه ندار،همه ر بریز بیرون،وگرنه خدای نکرده غمباد میگیری‌ ها،چند وقت قبل گلوت باد کرده بود باور کن از حرفای نگفته تو دلت بود،بریز بیرون خودتو خالی کن،حقشونه هرچی بهشون گفتی،هرچی گفتی راست گفتی،میبینی ادم بعداز گفتن چقدر سبک میشه؟
میگما چع رسم مسخره ،خسته کننده و کسل اوری،چقدر بده،حوصله ادم سر میره،نمیرفتی عروسی فکرکنم بهتر بود،به قول تو پس عروس برا درد میره ارایشکاه؟حتما برا تپ رختخواب اینقدر خرح ارایشگاه میکن؟عزیزه دلم ازت خواهش میکنم حرفاتو تو دلت نگه ندار،همه ر بریز بیرون،وگرنه خدای نکرده غمباد میگیری‌ ها،چند وقت قبل گلوت باد کرده بود باور کن از حرفای نگفته تو دلت بود،بریز بیرون خودتو خالی کن،حقشونه هرچی بهشون گفتی،هرچی گفتی راست گفتی،میبینی ادم بعداز گفتن چقدر سبک میشه؟
میگما چع رسم مسخره ،خسته کننده و کسل اوری،چقدر بده،حوصله ادم سر میره،نمیرفتی عروسی فکرکنم بهتر بود،به قول تو پس عروس برا درد میره ارایشکاه؟حتما برا تپ رختخواب اینقدر خرح ارایشگاه میکن؟به نظر منم از اون خونه بلندشین خیلی خپب میشه وضعیت زندگیتون و روابط عاطفی تون،چون کسی دیگه نیست مرض و کرم. بریزه و فضولی کنه،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد