دردسرهای مغازه داری


رسیدیم خونه به محضی که خواستیم ناهار بخوریم دختردایی تماس گرفت امشب میان خونمون...

14 نفرن و قرار شد جوجه درست کنم....

برنج رو خیس کردم چون قول مشتری دادم پاشدم اومدم مغازه که کارش رو انجام بدم...