پررنگ


خیلی وقته اینجا ننوشتم با اینکه بارها تو ذهنم می نوشتم و میخواستم بیام ثبت کنم نشد...


مامانمینا چندهفته پیش اینجا بودن و داداش کوچیکه هم با دوستش بود خیلی خوش گذشت سعی کردم از تموم لحظات استفاده کنم


این روزا همه چیز آروم می گذره  جز حالتای وسواس گونه من که نسبت به چیزای خاص مثل بخاری وسواس دارم و از طرفی خیلی حرفا رو فراموش می کنم خیلی صورتا یادم نمیاد (این عادت البته از قدیم بوده )



جدیداً شروع کردم به عروسک بافتن با میل ولی هنوز یه عروسک هم تموم نکردم، واسه تولد داداش کوچیکه کیف پول با چرم طبیعی درست کردم ...


هفته قبل عروسی دایی پرهام بود و طبق معمول تو اون مراسم ها بقیه فک می کنن عروس باید حسابی کار کنه به من که گفتن بیا ظرفا رو بشور گفتم خیس می شم


باز میام سعی می کنم پررنگ شم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد