استراحت

این روزا مجبورم همش دراز بکشم و در حال استراحت باشم ، مواقعی فقط بیرون میرم که نوبت دکترم باشه...

سونوی غربالگری  و آزمایش خون خدارو شکر خوب بود

آزمایش تیروییدم این سری زیر حد نرمال رفته ولی دکتر راضیتر بودش و حالا 1 مهر دوباره آزمایش دارم


طول سرویکسم 34 میلیمتره که دکتر گفت باید سرکلاژ کنم که راضی نشدم حالا  واسه 1 شهریور دوباره سونو دارم امیدوارم اندازش درست شده باشه....

جفت هم پایینه 

به همین دلیل فعلن باید همش استراحت کنم


*

قبل از اینکه اصلن بدونم باردارم ، رحمم خیلی درد می کرد یعنی تیر می کشید و سی*نه هام بدجور درد می کردن حتی با قدم برداشتن ...ولی باز هم احتمال نمیدادم....

تو دوران بارداری اوایلش ، همش میگفتم نکنه باردار نیستم چرا هیچ عوارضی ندارم ، مدام در حال پرخوری بودم اما چند روز مونده به هفته 6 بارداری معده درد شدیدی گرفتم که عصرا فقط ناله می کردم....بعد از اونم بی میلیم شروع شد چند روز فقط «نون» می خوردم و همشم می گفتم گشنمه ولی تا می رفتم سمت غذا نمی تونستم بخورم...


اواخر هفته 7 - 8 بارداری بود که حالت تهوع هم اضافه شد و تا به امروزم ( 13 هفته ) ادامه داره ، صبح ها و مخصوصا شب ها باعث بالا اوردنم میشه و هر باری که این اتفاق می افته نفسام بشماره می افته و....

ولی با همه اینا باز هم راضیم و فقط سلامتیش رو میخوام

*

این روزا پرهام حسابی زحمت میکشه کل کارای خونه رو دوشش افتاده ، عملاً من کاری نمی کنم چون مدام در حال دراز کشیدنم و بخاطر طول سرویکسم خطرناکه کاری انجام بدم، مامان پرهام هم ظهرا غذا میاره با اصرار از من لیست غذایی گرفته که چی دلم می خواد هر چند زیاد واسم فرق نمیکنه...


*

عزیز دلم ، هنوز نمیدونم جنسیتت چیه ولی مامان ، بابا عاشقانه دوستت دارن و همه کار می کنن که تو دنیای زمینی ها شاد باشی 

*

دوستای خوبم خیلی دوستتون دارم میخوام بهتون سر بزنم ولی بخاطر همون جریان دراز کشیدن ، یه خورده اذیت می شم با لپتاپ کار کنم ببخشید و دعا کنید زودتر حالم بهتر بشه

همیشه به یادتونم

69 روز

دقیقا با امروز 69 روزه که تو بطنم حضور داره و من سرخوش این شادیم...


خیلی تغییرات تو زندگیم صورت گرفته از وقتی فهمیدم حضور داره....

26 خردادماه بود که نا مطمئن یه خط صورتی پررنگ و یه خط صورتی کمرنگ نمایان شد من خوشحال شدم ولی تو هوا نپریدم ، جیغ نکشیدم میترسیدم عمر خوشحالیم کوتاه باشه....

27 خرداد مامانینا اومدن و من با دو برابر کردن حقوق شاگردم خواستم صبح و بعد از ظهر مغازه بره که من بتونم استراحت کنم...


دکتر رفتم متوجه شدم تیروییدی که لب مرز بود بعد از بارداری 2 شماره اضاف شد....

گوشیم اوایل خاموش بود ( عسلی گلم ببخشید نگران شدی بهت زنگ می زنم حتما) چون میگفتن برای اینکه قلب کودکم تشکیل بشه باید از چیزای از قبیل موبایل دوری کنم...

دکتر سفارش کرد سیب زمینی بخورم من دو هفته اول خودم رو خفه کردم با خوردن سیب زمینی


و قلب کودکم تشکیل شد...



برای مغازه مشتری پیدا شد من اینبار بخاطر سلامتی کودکم تصمیم گرفتم مغازه رو بفروشم بدون پروانه کسب که بعدها دوباره بتونم کار کنم...

29 دوباره سونو داشتم ، یه مشکل کوچولو جفت داشت و امیدوارم تا الان برطرف شده باشه ، هر چند کاملاً خونه نشین شدم مدام باید دراز بکشم...

14 مرداد سونوی غربالگری دارم و دعا می کنم همه چیز مث دفعات پیش خوب باشه...


***

ببخشید نگرانتون کردم....مدت طولانی نبودم ، قبل از خرداد کلاس قلاب بافی می رفتم همزمان کار....خرداد ماه ،چند روزی دوستای خوبم مهمانم بودن که حسابی خوش گذشت...

مامانمینا همچنان موندگارن تا عید فطر و حس شیرینیه اینجا تنها نیستی...