حس های شیرین

وقتی چشمام رو باز می کنم صداهای تو آشپزخونه نشون می ده که تو داری صبحونه رو آماده می کنی 


قشنگتر این می شه که تو مقنعه رو از رو بند میاری میشینی واسم اتو می کنی...


و من چه سرخوشم امروز ، بخاطر خوب بودن های تو .... کمکایی که تو خونه می کنی من هر روز دارم می بینم...



***


پنج شنبه سال مادربزرگ پرهام بود، من عصرش با یکی از دوستام رفتم خرید یه دونه شال مشکی خریدم که گفت جنسش ترکِ

دوتا تی شرت خریدم  خریدای دیگه...شبم که برگشتم سریع آماده شدم، حسابی به خودم رسیدم بعد رفتیم...

من و پرهام آخرین نفرات بودیم که رسیدیم  و یه گوشه نشستم بقیه عروسا مثل همیشه دورم کردن شروع کردیم حرف زدن...


***

دیشب تا حالا دارم خواب یه آرم می بینم که طراحی کردم:)) باید امروز بالای یکی از روزنامه های این شهر رو طراحی کنم دیشب مدل زدم ولی پرهام میگفت قشنگ نشده باید یکی دیگه الان آماده کنم...




تنهایی تمام و کمال تو آغوشم جا خوش کرده


- با اینکه این اطراف پر از آدمایی هستن که تحسینت می کنن و حاضرن خیلی کارا به خاطر تو انجام بدن بازم احساس تنهایی می کنم...

راضی نیستم ولی نمی دونم از چی ، صبحا و بعد از ظهرا قبل از اینکه بیام سرکار ،یه خورده به ظاهرم می رسم و هر بار تو آیینه خودم رو میبینم ضمیر ناخودآگاهم میگه تو خوشگلی


- یه تایپ کتاب هفته قبل گرفتم با بیعانه 5 تومن نتیجه اش این شد که نمی اومد واسه تایپش منم داده بودم تایپیست دیروز بعد از کلی التماس اومده 40 تومن داده یعنی 218 صفحه ای که می شد 109000تومن رو 45 داد و من چقدر غمگینم بخاطر چنین آدمایی که حق دیگران رو به راحتی می خورن...


- دفترم یه جورایی با کمبود مشتری حسابی روبرو هست... تراکت زدم معمولا مشتری هایی که می شناسم بهشون می دم که پخش کنند...


- دهه شصت یعنی:
خاله بازی با چادرای مامانامون توی کوچه
یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی
یعنی بوی نون و پنیر و نارنگی تو کیف
یعنی فوتبال دستی
یعنی مانتو خفاشی با اپول
یعنی توپ دو لایه رنگی پلاستیکی
یعنی صف نون
یعنی آتاری و میکرو


- مانتو خفاشی ها عجیب یادمه اینقد دوس داشتم یادمه  یه سبزشو مامانم برام خرید و چقدر من مفتخرم بودم از داشتنش:))


غذای سوخته


- دیشب چنان سرگرم بازی ورق شده بودیم که فراموش کردم غذام رو گازه و سوخت ، بخاطر تجربه نداشتن سوخته ها رو هم حل کردم تو خورشتم:(

بعد برای اینکه بو و طعم سوختگی خورشت سبزیم  کمتر شه یه پیاز انداختم داخلش و سبزی تازه هم اضاف کردم

قابل خوردن شده بود ( به لطف چاشنی ها سالاد و ترشی لیته :-") هر چند تنهایی خوردم چون پرهام امروز کار داشت نیومد خونه


- دیروز رفتم بسیج ثبت نام کنم بعد عکس 3در 4 دادم میگه یه عکس بگیر که رژ نزده باشی :-l


- امروز کارت ویزیت و لیبل سی دی رو فرستادم که مجموعاً اگه به قیمت بیرون حساب کنم 220 تومنی   می شد که همکاری از این مبلغ یه ذره کمتره...

لحظه شماری می کنم برای 8 روز دیگه ای که دستم برسه ، کنجکاوم ببینم چجوری شده


- تصمیم دارم بیشتر تبلیغ کنم، چون اینجوری پیش بره کرایه مغازه که در نمیاد وقت و انرژیم هم الکی هدر   می ره...

امروز نشستم قبض واسه کارت عروسی و کارت ویزیت طراحی کردم و هنوز چاپ نزدم بعد از چاپ پرفراژم میخواد

تراکتم باید به تعداد چاپ بزنم واسه دانشگاه ها...




تا سه نشه


- پنج شنبه با پرهام صحبت کردم قرار شد تو یه فرجه زمانی کاراش رو درست کنه


- جمعه ، پرهام بعد از مدت ها دوری رفت خونشون ، عصر هم مامانش اومد ، طبق معمول یک کلمه با من حرف نزد با اینکه پرهام بهش گفته بود من دلم درد می کنه دریغ از یه احوالپرسی به ظاهر ساده...

جالبتر از اون رفتم تو آشپزخونه چایی بیارم تا اومدم دیدم نه مامانش هست نه خود پرهام ...

بعد از 2 سال دیگه وقت کنار اومدنه به اینکه من رو همیشه نادیده بگیره


- دیروز بعد از ظهر اومدم دفتر، هیچ خبری نبود یعنی یه دونه مشتری هم نداشتم در نتیجه رفتم خرید، از یه فروشگاه شروع کردم که چوب لباسی که به در آویز می شه گرفتم... تو راه که داشتم می رفتم به یه خانومه خورد چادرش پاره شدحتی فرصت این رو نداد که بهش بگم جبران می کنم و... گفت اشکالی نداره رفتش...

بعد از اونم رفتم یه تعداد کاور لباس خریدم، تو بازار چرخیدم  موز+طالبی + سیب خریدم ، که رفتم تو یه مغازه که بگم زیتون پرورده اوردید که پلاستیک سیب ها پاره شد :)) حالا باز خوبه فروشنده هه تو مغازه نبود تا رسید من جمع کردم...

بعد از خرید ملزومات زندگی از قبیل نون+ شیر+ پنیر+ خیارشور+شکر+ نون ساندویچی به خودم اجازه دادم برگردم دفتر

و بشینم سریال new girl رو نگاه کنم...

- دیشبم فلافل درست کردم که افتضاح شد ولی خورده شد

- تازه کارت ویزیت و لیبل سی دی برای دفتر طراحی کردم، دلم می خواست کارت ویزیتم ساده باشه اما پر از نوشته هستش...

- دوستای خوبی دارم اینجا که وجودشون یه دنیا می ارزه...

- دوستتون دارم زیاد :-*