سالگرد عروسی


یکشنبه سالگرد پنجمین سال عقد و سومین سال همخونه شدنمون بود


از یکماه پیش برنامه ریزی کرده بودم برای اونشب ( بعد عکساش رو می ذارم) و عالی شدش


*

خدایا شکرت بخاطر معجزه ای به نام عشق که تو زندگیم گذاشتی


قبلنم گفتم رسیدن من و پرهام بیشتر شبیه معجزه بود و همچنانم قدرشناس این نعمتم 



احساس لطیف


- عصر یه مدل کارت دیگه اپلود میکنه ، میرم میبینم ولی بجای دیدن کارت چشمام خیره میشه به قرمزی کوچیکی که رو دستشه...



فکر میکردم احساسم بهش اونقدر کم شده که با دیدن این چیزا دلم ریش نمیشه ولی اشتباه فکر میکردم

خوشحالم بخاطر جوونه زدن این احساس تو دلم ، اینکه این همه دوسش دارم...

دوستت


وجودم لبریز از دوست داشتنت هست



سکوت

عشق من

بیشتر از همیشه دوستت دارم و چقدر دوست داشتم تو تمومی لحظه های امروز پیشت میبودم و با سکوتم بهت آرامش میدادم...



دوست داشتنم هیچ وقت کم نمیشه پرهام...

اولین بوسه

نیمه شب

به پشتی تکیه داده  پاهاش رو دراز کرده هی انگشتش رو میذاره رو گونه اش...

 و در جواب فقط مبینه که من سرم رو به علامت نفی تکون میدم...

با اصرارای اون در جواب میگم مشخصه اولین بوسه با بوسه من شروع نمیشه

میگه من اگه روم باز بشه شده ها...

باز اصرار میکنه که من برای اولین بار ببوسمش و وقتی با امتناع من روبه رو میشه با ۱۰۰۰ خجالت قرمز شدن گونه ام رو میبوسه

بعد میگه حالا نوبت تو هستش...


وقتی برای اولین بار در اون نیمه شب رویایی لبهاش رو بوسیدم بهم نگاه کردیم زدیم زیر خنده پرسید برای تو حسی داشت؟

و من با ناشی گری تموم گفتم نه

و بوسه های اونشب تکرار شد برای پیدا شدن اون حس ناب ...


میدونی پرهام همیشه آرزوم این بود همه اولین ها با تنها عشقم تجربه کنم که شدنی شدش...

خدیا شکرت


امیدم


پرهام خیلی دلم هواتو کرده

کاش هفته قبل بود

کنارم نشسته بودی و مدام سربه سرم میذاشتی من قیافه نیمه جدی به خودم میگرفتم با شدت تموم اسمت رو فریاد میزدم....

دلم برای آغوشت تنگ شده

برای نوازش کردن صورت...

دلم برای تک تک ثانیه های حضورت پر میزنه....



خیلی دوستت دارم تو همه زندگی منی...همه امید من