تایپیست بدقول

هفته ای که گذشت پر از تشنج بود، هفته پیش ( یکشنبه) یه تایپ رو قبول کردم تایپیستم هم بود اونم گفت من نصفش رو میزنم....

دقیقا یکشنبه بعد از ظهر ( یعنی سه روز پیش )تایپیست با برگه هایی که بهش داده بودم اومد گفت نمیتونم بزنم وقت نمیکنم....

منم به خانومه قول دیروز رو داده بودم ، نصفش همکار سابقم برد خونه خودمم چند صفحه ای زدم ... یه مقدارشم پرهام برد دفتر فنی همکلاسی دانشگاهش... بازم تموم نشد دیروز خانومه اومد کلی ناراحت شد چون از اصفهان پاشده بود اومده بود برای تایپش...

من امروز صبح براش میل زدم ....البته که هنوز خبری ازش بدستم نرسیده واسه پولش ( من بخاطر بدقولی دیروز مجبور شدم کلی تخفیف بدم یعنی تایپی که اول قرار بود صفحه ۶۰۰ باشد شد ۳۰۰....یعنی بجای ۱۸۰ ، ۹۰ تومن باید خانومه بده)

میدونید چی بیشتر حرص آدم در میاد نزدیک به ۱۵۰ صفحه این رو تایپ کردیم بعد پرهام نگاه کرد دید همش تو اینترنت هست جز ۴ صفحه اش


*

چندروزه میخوام برم آرایشگاه وقت نمیکنم.....توخونه پرهام مدام کمکم می کنه که کم نیارم...


*

یه کارتپستال ( عکس مامان بابای مشتری) باید طراحی میکردم وقت نکردم باهاش تماس گرفتم که فردا بیاد

یه تایپ ریاضی هم هست واسه فردا ....

تایپ ریاضی رو که تحویل بدم کلی از استرس ها و فشار کارم کم میشه....


*

آجی سوسن حق با تو هستش ولی چون در حال حاضر امکانش نیست اون شرایط رو فراهم کنم میخوام یه اسم خوب داشته باشه دفتر تا به موقعش که بهتر شه....


*

دوستتون دارم

پیشنهاد

سلامم


امروز حسابی گرفتار هستم.....

فقط خواستم در مورد دفتر توضیح بدم تا بتونید اسم پیشنهاد کنید

در این دفتر کارای:


کپی + تایپ

طراحی عکس+ کارت پستال

کارت عروسی و کارت حجاج و کارت تولد و...

طراحی بنر + کارت ویزیت + تراکت و....

چاپ عکس رو شاسی و کارای تحقیقی انجام میشه


خوب دنبال یه اسمی می گردم که کسی برای اولین بار بشنوه فراموش نکنه


چه اسمایی هنوز تو ذهنتون می دونه ؟


نظر بدید


- دو روز پیش یه بحث الکی داشتیم و باز هم من کوتاه نیومدم چون حرفی که می زد خیلی مسخره بود اینکه من مطیع پرهام باشم هرچی گفت جز چشم هیچی نگم


- امروز خودم رفتم دنبال کارای مجوز گرفتن ، یکماهه گذاشتم به عهده پرهام و نمیره برای همین خودم امروز ، پرسون پرسون ، رفتم امور صنف

کلی نامه داده به اداره های مختلف که باید برم( شهرداری- دارایی - کمیسیون امور صنف- ارشاد - تعیین هویت- آزمایش اعتیاد و....)


هنوز اسم دفتر رو انتخاب نکردم میشه هر اسمی به نظرتون خوبه رو بهم بگید....

منتظر نظراتتون هستم.....


نگار منتظرم تو هم پیشنهاد بدی چون آدرس این وبلاگ رو تو واسم انتخاب کردی....بوس

پاس

امروز تموم وقتم رو به خوندن اختصاص دادم امتحانم رو خوب دادم از استاد که پرسیدم در مورد امتحانات قبلی گفت زیاد خوب ندادی ببینم چی میشه( منظورش پاس کردن بود)

امیدوارم این ترم هم قبول شدم خیلی دوست دارم برم ترم جدید با همه مشغله هایی که دارم


*

دیشب زودتر تعطیل کردیم خونه رفتیم  با کلی خواهش سریال انتقام رو دیدم بعد رفتم آشپزخونه ماکارونی پختم

در همون حین پرهام هی می اومد سر به سرم میذاشت و من رو می خندوند...

در کل دیشب شب خوبی بود


*

قبل از اینکه من برم سرکار خیلی بحث داشتیم ، بعد از اینکه من رفتم سرکار بازم بحث داشتیم....اما الان که دفتر کنار خودش دارم کمتر دعوا میکنیم....

نمیگم نیست ولی بحثای جدی که داشتیم کمتر شده.... شاید یکی از دلایل کمتر دعوا کردنمون اینه زمان بیشتری هست باهم هستیم...


*

یه حقیقته کسی رو نمیشه از نزدیک شناخت مگه اینکه باهاش زندگی کرد...من پرهام رو تاقبل از عروسی هم نمیشناختم یعنی تا قبل عروسی گویا خیلی در برابر من سکوت میکرده و خود واقعیش رو نشون نمیداده .....

پس  حواستون رو جمع کنید.....


پاس

امروز تموم وقتم رو به خوندن اختصاص دادم امتحانم رو خوب دادم از استاد که پرسیدم در مورد امتحانات قبلی گفت زیاد خوب ندادی ببینم چی میشه( منظورش پاس کردن بود)

امیدوارم این ترم هم قبول شدم خیلی دوست دارم برم ترم جدید با همه مشغله هایی که دارم


*

دیشب زودتر تعطیل کردیم خونه رفتیم  با کلی خواهش سریال انتقام رو دیدم بعد رفتم آشپزخونه ماکارونی پختم

در همون حین پرهام هی می اومد سر به سرم میذاشت و من رو می خندوند...

در کل دیشب شب خوبی بود


*

قبل از اینکه من برم سرکار خیلی بحث داشتیم ، بعد از اینکه من رفتم سرکار بازم بحث داشتیم....اما الان که دفتر کنار خودش دارم کمتر دعوا میکنیم....

نمیگم نیست ولی بحثای جدی که داشتیم کمتر شده.... شاید یکی از دلایل کمتر دعوا کردنمون اینه زمان بیشتری هست باهم هستیم...


*

یه حقیقته کسی رو نمیشه از نزدیک شناخت مگه اینکه باهاش زندگی کرد...من پرهام رو تاقبل از عروسی هم نمیشناختم یعنی تا قبل عروسی گویا خیلی در برابر من سکوت میکرده و خود واقعیش رو نشون نمیداده .....

پس  حواستون رو جمع کنید.....


غیرت از این نوع


- دیشب همزمان چند تا مشتری مرد تو دفتر بودند ، پرهام هم بود من که حواسم نبود هر از گاهی از پرهام سوال می پرسیدم یا جواب مشتری ها رو می دادم....

وقتی رفتن از سردی پرهام ناراحت شدم که گفت به خدا اگه سرمایه نذاشته بودم میگفتم نمیخواد کار کنی

وقتی من تو مغازه هستم و آقا هم هستش اصلا حرف نزن یه گوشه بشین


( کلی خندیدم بخاطر غیرت اینجوریش )


*

فردا امتحان زبان دارم ، امتحانای کلاسیم رو گند زدم  و فکر کنم ۱۰ نمره از جمع اونا کم بشم از این طرف با این امتحان شفاهی ، اگه فقط بگیم ۱۵ نمره فقط داده باشه واسه قبولی

می مونه ۱۰ نمره واسه فردا ، اونم اگه خوشبین باشم و بگم همه سوالات رو میتونم جواب بدم که نمرم ۷۰ نشه( کمتر از ۷۰ یعنی باید دوباره بشینی این ترم)

و  فاحعه یعنی اینکه من حتی مطمئن نیستم فردا وقت داشته باشم درس بخونم...


*

گاهی دلم تنگ می شه برای روزایی بی استرس خونه بابا، شب تا صبح نت گردی صبح تا شب خوابیدن



*

دوستتون دارم...

یادم بره

-تو واحد نشستم ناخودآگاه بغض میکنم بشدت دلم تنگ شده برای مامانم ، برای بغل کردن بوسیدنش، از خدا می خوام همیشه سالم نگهش داره....


- صبح ساعت ۸ بیدار شدم شروع کردم آشپزی کردن تاس کباب با برنج درست کردم البته برنج رو دم ندادم گذاشتم واسه ظهر


- عاشق دیدن سریال انتقام هستم چند وقت ندیده بودم برای همین موندم که ببینمش بعد بیام البته فقط صداشو می شنیدم چون مشغول تمیز کاری بودم....


- دیشبم اونقدر خسته بودم که وسطای بفرما شام ، روی مبل خوابم برد ،پرهام بعد صدام زد که برم سرجام بخوابم...


- کلی تایپ گرفتم ، کلی کار می کنم تا یادم بره دورم....