غیرت از این نوع


- دیشب همزمان چند تا مشتری مرد تو دفتر بودند ، پرهام هم بود من که حواسم نبود هر از گاهی از پرهام سوال می پرسیدم یا جواب مشتری ها رو می دادم....

وقتی رفتن از سردی پرهام ناراحت شدم که گفت به خدا اگه سرمایه نذاشته بودم میگفتم نمیخواد کار کنی

وقتی من تو مغازه هستم و آقا هم هستش اصلا حرف نزن یه گوشه بشین


( کلی خندیدم بخاطر غیرت اینجوریش )


*

فردا امتحان زبان دارم ، امتحانای کلاسیم رو گند زدم  و فکر کنم ۱۰ نمره از جمع اونا کم بشم از این طرف با این امتحان شفاهی ، اگه فقط بگیم ۱۵ نمره فقط داده باشه واسه قبولی

می مونه ۱۰ نمره واسه فردا ، اونم اگه خوشبین باشم و بگم همه سوالات رو میتونم جواب بدم که نمرم ۷۰ نشه( کمتر از ۷۰ یعنی باید دوباره بشینی این ترم)

و  فاحعه یعنی اینکه من حتی مطمئن نیستم فردا وقت داشته باشم درس بخونم...


*

گاهی دلم تنگ می شه برای روزایی بی استرس خونه بابا، شب تا صبح نت گردی صبح تا شب خوابیدن



*

دوستتون دارم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد