ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی |
| دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی |
دایم گل این بستان شاداب نمیماند |
| دریاب ضعیفان را در وقت توانایی |
دیشب گله زلفش با باد همیکردم |
| گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی |
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند |
| این است حریف ای دل تا باد نپیمایی |
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد |
| کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی |
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم |
| رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی |
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست |
| شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی |
ای درد توام درمان در بستر ناکامی |
| و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی |
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم |
| لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی |
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست |
| کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی |
زین دایره مینا خونین جگرم می ده |
| تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی |
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد |
| شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی |