سنگین سنگین

دیشب تا صبح حس عذاب وجدان بدجور قلقکلم میداد میگفتم شاید چون میخواسته بره کربلا اومده بود حلالیت بعد چون منم عصبانی بودم اینجوری شده

وقتی کسی رو خیلی دوس داری میبینی بدجور درموردت حرف میزنه ناخودآگاه توهم حالتت تهاجمی میشه مثل دیشب من

من عمه ام رو خیلی دوس دارم چون همین یکی رو دارم ولی جدیدا فک میکنه خانواده ام کافرن از حرفایی که زد میترسم ولی حق نداشت کارامون رو زیر سوال ببره...

هنوز تو شوکم هرچقدرم درموردش با دیگران صحبت کردم همه تایید کردن که جواب دادنم اشتباه نبوده و باز میگن توهنوز داری درموردش فکر میکنی...

هرچی کلنجار میرم باز احساس خوبی ندارم همش میگم کاش سکوت کرده بودم...

*

عصر با رزی و مبینا بازار رفتیم من یه سری ۶ تایی لیوان خریدم که زیاد خوشگل نیست...

بعد از اونم کارت شارژ

یه سر رفتیم نمایشگاه کتاب با رزی بعد یه کتابه درمورد مسائل جنسی دیدم یه صفحه اش رو باز کردم دیدم نوشته نقاط حساس زنان...کنجکاو شدم واسه آقایون چه چیزایی نوشته از من گشتن از رزی پنهون کردن من...هی با چادرش ور میرفت کسی نبینه من چی میخونم

داروخونه رفتیم من طبق عادت شروع کردم بروشرا رو برداشتن که بعد بخونم ناخودآگاه بروشر ژل های آمیزشی رو برداشتم بعد دیدم فروشنده آقا ایستاده سریع عنوانشو که دیدم گذاشتم...

*

بعد خونه مامان رزی رفتیم از اونجا خونه عمه رزی با با رازی و افسی....

*

هنوز ته قلبممم یه جوریه...

نظرات 13 + ارسال نظر
آیدا چهارشنبه 11 اسفند 1389 ساعت 03:42 ب.ظ http://1002shab.blogfa.com/

کلن نظرها رو تایید نمی کنی؟

سارا پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 11:37 ق.ظ

جدا دختر تو هنوز درگیر اون دعوایی ......
خوب عزیز دلم منم روحیه ام حساسه و از دعوا خوشم نمی آد ولی مجبوری تو این دوره اینجوری هم باشی و هم تحمل کنی..... باور کن من امروز دوباره اون پست رو خوندم ..... اون خیلی بد حرف زده ..... یعنی چی که خودش مریض میشه پاک شده تویی که مریض شدی فلانی! مگه کیه که میگه فرستاده خدام........
به جون خودم حاضرم قسم بخورم که بنده های خوب خدا و فرستاده هاش اینجوری نیستن و این طرز برخورد مال آدم های .................. هست!
از عمه های من یکی که چیزی در نمی آد ... چند تا عمه حسود دارم که کل دوره های قرآن شهر رو میرن ولی تا دلت بخواد غیبت میکنن و پشت سر این و اون بد میگن ... و منم بی نسیب نمی زارن ...... چند روز پیش خانوم مشاوره الهام الهی تو ماهوارهه میگفت که اگه یکی خوبه و با دیدنش حالت خوب میشه و در گذشته ازش خاطره خوب دارین نگه دارین اونی که چهره قیافه و کاراش اذیتتون میکنه و خاطره های بد رو براتون تداعی میکنه از زندگی تون بندازین بیرون....... این همون کاریه که من کردم ... باور کن این چند وقته که عمه هام رو ندیدم و با ۲ تا مخصوصا قطع رابطه ام حس بهتری دارم و اعصابم در آرامشه........

پرهام جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 11:39 ق.ظ

سلام عزیز دلم
خیلی دوست دارما
جیگرتو بخورم من خام خام
خیلی خیلی دوست دارما
فدات بشم من که خیلی می خوامت
تو جیگر طلای منی
فدات بشم من
عزیز دلم
خیلی می خوامت
دیگه به حرفهای عمه ت توجه نکن و دیگه فکرشو نکن عزیزم
خیلی دوست دارما
من می خوامت خیلی هم می خوامت
فدات همسر خووشگلو ناز من
خیلی دلم تنگته عزیزم
وحشتناکا
جون خودم
بوس بوس

کافربهشتی چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://graycity.blogfa.com

درود
کافر ها گاهی از مومن ها بهتر و سالم تر زندگی میکنن
مهم نیست کجا با چه ایینی هستی .

کتابها را بخون ُ‌ نیازی به ژنهان کردنشون نداری
باید یادشون بگیری

نـ ـگار دوشنبه 1 فروردین 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://fanna.blogfa.com

عزیززززززززززززززم
عیدت مبارک :*

نگینツ یکشنبه 7 فروردین 1390 ساعت 02:17 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

سلاااااااام
ساله نوت مبارک
منو یادته ؟
به نظرم تو این جریان همون طور که خودت فهمیدی حسه دوست داشتنه زیادته که باعثه این عذاب وجدانت شده اگه نه که تو اشتباهی نکردی

نیاز یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://najvaaham.blogfa.com

زود خوب شو بیا بنویس اینقدرم فکر نکن بهش

سارا دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 06:41 ب.ظ http://parseh-09.blogfa.com/

سلام عزیزم...
خانومی چرا دیگه آپ نمی کنی؟! خوبی ؟ خوش میگذره؟

نسرینه محمود جمعه 19 فروردین 1390 ساعت 11:04 ب.ظ http://hamashion.blogfa.com

کجایی پس خانومی..
منتظر پست جدیدتیم

سارا سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 02:49 ب.ظ http://parseh-09.blogfa.com/

سلام
کجایی محدثه.....................
خواهش می کنم یه خبری از خودت بهم بده............ عادت ندارم به این همه نبودنت................................
منتظرمممممممممممم

مهرگل سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1390 ساعت 09:10 ق.ظ

اینجا برات رمزو گذاشتم خو!
2844

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 03:52 ب.ظ http://www.soshiyant-taha.blogfa.com/archive.aspx

سلام من مامان طه هستم به وبلاگم اومده بودی از نظرت ممنونولی من دیر به دیر سر میزنم آخه اصلن وقت ندارم و میخواستم بگم اصلن از کاری که کردی ناراحت نباش یا نباید انجام میدادی یا حالا که انجام دادی اعتماد به نفس داشته باش ....

نیاز پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 03:53 ب.ظ http://najvaaham.blogfa.com

بیا یه حرفی بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد