در مرز دیوانه شدن

تند باهاش حرف میزنم تند تر از هرزمانی بغضی که تو گلومه باعث میشه صدام دورگه بشه

بیشتر از هر زمانی احساس تنهایی میکنم چندماه بیشتر نمونده تا عروسی و من گرفتار عذاب وجدان شدم اینکه چجوری میتونم خانواده ام رو که این همه زحمت کشیدن تنها بذارم برم یه شهر دیگه

این روزا بیشتر از هر زمانی بهش نیاز دارم و کمتر از هر زمانی در دسترسه


از عصر تا ساعت 11 بی خبر بودم ازش اونقدر که نگران شدم زنگ زدم متوجه شدم خدا رو شکر حالش خوبه خدافظی کردم

بعد تر زنگ میزنه نمیتونم خشمم رو کنترل کنم نمیتونم بفهمم وقتی الان از خواسته های کوچیک من که تماس و مسیج میگذره بعدها تو زندگی مشترک چجوری میخواد خواسته های دیگه رو برطرف کنه...

اونقدر عصبیم که وقتی به شوخی میگه خدا تو رو افریده واسه من که تو رو عذاب بدم بهش میگم فکر نکن یه عمر میمونم و عذاب کشیدن رو تحمل میکنم ...

بهش میگم برو با افتخار به دوستات بگو که چقدر راحت میتونی منو اذیت کنی

میگم خوب بخوابی که صبح زود بیدار شی تا موفق بشی تا اخر شب خوب منو حرص بدی

سعی میکنه با خنده جواب بده ولی هنوز نمیفهمم یعنی اینقدر سخته یه مسیج زدن ؟ اینقدر سخته یه زنگ زدن؟


نظرات 6 + ارسال نظر
بهبود سه‌شنبه 20 اردیبهشت 1390 ساعت 06:29 ق.ظ http://bia2click.rozblog.com/post/1

سلام عزیز وبلاگ جذابی داری خوشحال می شم به وبلاگ من هم سر بزنی و نظرت رو در مورد پستی که ارسال کردم بگی
خیلی ممنون
http://bia2click.rozblog.com

آیدا سه‌شنبه 20 اردیبهشت 1390 ساعت 10:14 ق.ظ http://1002shab.blogfa.com/

سلام چه عجب!!!
روز عقدم به بابا گفتم نمیشه کنسلش کرد.این حس طبیعیه.
اما اون یکی زنگ نزدن و مسیج ندادن چی بگم خواهر قراره تا آخر عمر بره رو مخت .اصلن هم طبیعی نیست!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.soshiyant-taha.blogfa.com/archive.aspx

سلام گلم از اینکه داری به جمع ما میپیوندی خوشحالم
میدونی نگرانیتو درک میکنم باید عادت کنی ولی یه چیزی میتونی کاری کنی که یادش نره اس بده دست خودته از همین حالا بهش یاد بده وبگو از کارش دلخوری ....اپ کردم بیا

افردایت شنبه 24 اردیبهشت 1390 ساعت 04:31 ق.ظ

چقدر سخت میگیری عزیزم. به اینکه اون دوستت داره یه ذره هم شک نکنه
بعضی از مردها میخواند که خودشون باشند ... بعضیا به این ادا اصولا و مسج بازی فون کردن زیاد رغببت ندارند من درکت میکنم
دیگه هم حرص نخور عروس خانوم
هر دختری یه روزی بالاخره میره خونه بخت تو که خوبه میری یه شهر دیگه ولی اون شهر تو همون کشوره منو بگو اگه بخوام برم پیش اون باید برم یه کشور دیگه که با هواپیما اقلاکا ۱۳ ساعت راهه
پس بیخیال

رزا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 12:25 ب.ظ http://bparva.blogsky.com

امان از این درد های مشترک ... که خوب درکت میکنم...
واست آرزوی خوسبختی دارم

Helmar دوشنبه 2 خرداد 1390 ساعت 12:03 ق.ظ http://lucky-egg.blogsky.com

سلام
شاید نمیدونه شاید باید بهش یگین باید بگین که من احتیاج دارم به همین مسج کوچولو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد