- یه زندگی رمانتیک همیشه با این مرد میخواستم مردی که مدام در حال غافلگیر کردن من باشه و سرتا پام رو غرق از عشق و دوست داشتن خودش کنه
اما مرد من این روزها چنان درگیر هست که حتی وقت نمیکنه ۱۰ دقیقه بدون هیچ خستگی با من حرف بزنه...
روز به روز بیشتر فاصله میگیره از تمومی حس های رمانتیک شاید چون مرد هست ...
- من گیر نمیدم بهش ، همه چیز رو به زمان سپردم ولی پر از ترسم ، ترس از دست دادن خیلی چیزا
- دلم میخواد بشینم واسه ارشد بخونم
فکر میکنم خیلی با گذشتی
خوب وقتی اون توجهی نشون نمی ده تو هم مجبور می شی خودت و به درس و دانشگاه و کارای دیگه سرگرم کنی و اینجوری فاصله گرفتن شروع می شه ...
چه رشته ای می خواین ادامه بدین؟