حلقه ی پرت شده


یه بحث حسابی امروز داشتیم جوری که بهش گفتم بیا جدا بشیم...بعد از خدافظی هم حلقه ام رو دراوردم پرت کردم یه گوشه میز...

سرم حسابی درد میکنه زنگ زد عذرخواهی کرد ( مقصر منم بودم ) بهش گفتم حلقه ام رو دراوردم اصرار کرد دوباره برگردونمش سر جاش

همون لحظه تو دستم کردم ولی الان دوباره در اوردمش...

با خنده تلفن رو قطع میکنم ولی داغونم...



*

خیلی سرم درد میکنه 


= حلقم دستمه ولی هنگم

نظرات 5 + ارسال نظر
شیما دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 04:42 ب.ظ

قربونت برم غصه نخور درست میشه
اصلا دوران عقد کلا دوران سختیه ولی نزار تبدیل بشه به یه خاطره بد واست
تو یه خوردم بهانه دور بودنشو میگیری

رزا دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 08:38 ب.ظ http://bparva.blogsky.com

پرتو با هم جدی حرف بزنین ! از آقا پرهام بخواه وقت بذاره!
مشل من اینه که نمی تونم جدی ِ جدی همه خواسته هامو گله هامو بگم و مشکل فرشید اینه که با شنیدن گــِله هام عصبی میشه تو رو نمی دونم عزیزم :(

دختر فروردینی سه‌شنبه 8 شهریور 1390 ساعت 02:03 ق.ظ http://farvardini.blogfa.com

مال تو معلومه ولی :(

نارنجدونه سه‌شنبه 8 شهریور 1390 ساعت 02:47 ق.ظ

ای بابا خانوم شما که این همه کم طاقت نبودی یادته سال ۸۶ و ۸۷ به من چی میگفتی بابا از همونی که بالا سرته صبر بخواه اون بنده خدا هم حق داره تو هم حق داری ولی نزار این چیزا از هم دورتون کنه بیشتر صبر به خرج بده توکل به خدا این ماجراها قبل ازدواج خیلی پیش میاد سعیکن مدیریتش کنی

گلابتون بانو سه‌شنبه 8 شهریور 1390 ساعت 03:56 ق.ظ http://golabatoonbanoo.blogfa.com

اخه چرا این جوری میشه؟ مشکل چیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد