- از رزی میپرسم دوسال پیشم واسم سخت بود دوری از خانواده؟
میگه نه...میگفتی میتونی تحمل کنی...
لبخند میزنم ادامه میدم این یعنی اینکه من خیلی عوض شدم؟
- خیلی سخته ، کاش میشد زمان رو به عقب برگردوند...
- چنان سردرگم هستم که حتی نمیدونم با پرهام در مورد چه چیزایی صحبت کنم...
- محتویات کمدم تقریبا خالی شد...
من تمام مدتی که واسه کنکور میخوندم به این فکر می کردم که اگه قبول شم حتما یه جشن بزرگ میگیرم و حالا حتی حوصله خودمو هم ندارم!!!!!!!!
ذوق و شوق واسه دانشگاه که ندارم هیچ تازه بدمم میاد
پسرا با ما خیلی فرق دارن شاید استرس اونا کمتر باشه
نمیدونم
اما اینا همش مال دوران آماده شدن برای ازدواج و مراسم هستش
مطمئن باش روز عروسی اینجوری نیستی و احساساتت فوران می کنه
این کمد خالی کردن رو که خوندم بغض داشتم :|
واقعا ای کاش میشد زمانرو به عقب برگردوند