هارد بد

دیشب شب بدی بود هم برای من هم برای پرهام...

لپتاپ رو تازه روشن کرده بود که کار یکی از مشتری ها رو انجام بدیم که من بهش گفتم برو هاردم رو بیار تا از عکسا اون استفاده کنیم

اونم گفت بر نداشته

خونه رو زیر رو کردیم هارد رو پیدا نکردیم تصور کنید چقدر وحشتناک تموم عکسای شخصی من داخلش بود عکسای اجی های پرهام ، دوستای خودم و خانواده ام فامیل

تموم زندگیم تو اون هارد بود برنامه ها و تموم کارایی که انجام داده بودم

چهارشنبه رو یادم می اومد که هارد رو بردم  دفتر از طرفی پرهام یادش می اومد فقط یه روز هارد روتو کیفش دیده تعجب کرده

ساعت ۱۱ با پرهام پاشدیم اومدیم دفتر گشتیم پیدا نکردیم بعد از اونم رفتیم شرکت پرهام بازم فایده نداشت...

دوباره برگشتیم خونه  و من اتاق خواب برای بار سوم ریختم بهم میلرزیدم گریه می کردم پرهام حال بهتر از من نداشت فقط سکوت کرده بود

گفت میرم شرکت فیلم چهارشنبه رو می بینم که چیکار کردم .....

اگه شرکت بوده دزدیدنش ( چهارشنبه سرمن حسابی شلوغ بود دست تنها بودم ، پنج شنبه مراسم داشتیم دوست پرهام مغازه رو باز نگه داشته بود)

تا صبح خواب نرفتیم .....

و الان من تو دفترم با کلی نظر و نیازی که کرده بودم هارد رو پیدا کردیم جایی که دیشب چندبار نگاه کردیم...از خوشحالی گریه افتادم......


نظرات 3 + ارسال نظر
گیتی یکشنبه 14 خرداد 1391 ساعت 11:42 ق.ظ http://lonelyrose.blogsky.com

سلام

وبلاگتون در نوع خودش جالبه

ان شاالله خوشبخت باشین .

سام یکشنبه 14 خرداد 1391 ساعت 12:06 ب.ظ http://www.havayetora.blogsky.com

خدارو شکر که پیدا شده
وبلاگت خشنگی داری اگه دوس داشتی به منم سر بزن

زهرا مشکان سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 02:14 ق.ظ

سلام
چطوری ریتارد؟
می بینم باز ریتارد بازیت گل کرده
دوستت دارم
بوس :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد