دو خط

دیشب با ترسیم شدن دو خط ، بهترین لحظه ای که می تونست وجود داشته باشه تا به الان ، شکل گرفت

از خوشحالی ذوق کردم، قهقهه زدم، نقشه کشیدم هی بلند بلند قربون صدقه ای کسی رفتم که تموم امید من واسه زندگیم میشه...


و بعد از خوشحالی های پی در پی برای لحظه ای نگران آینده ای شدم که قرار براش بسازیم و هنوز اول راهیم

و باز هم می دونم من با تموم وجود می خوامش، شش ماه بود منتظر دیدن این لحظه بودم...



*

سه روز بیشتر نگذشته دوستم میگه هنوز قطعی نیست باید 10 روز صبر کنی تابتونی آزمایش خون بدی....

ولی من باور دارم وجود داره و از الان لحظه شماره می کنم برای دیدنش

نظرات 4 + ارسال نظر
بانو سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 10:34 ق.ظ http://atiehbanoo.blogfa.com

سلام.
تمام ازمایشهایی که دادم دکترم خواسته بود.

مهرگل سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 11:04 ق.ظ

وای بترکی مهندسه
بالاخره کار خودتو کردی
میذارم بعد اینکه رفتی آزمایش تبریک میگم

هویج خانم سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 01:16 ب.ظ http://aminzahra.blogfa.com

واااای مبارکه عزیزممممم خیلی خوشحالم برات
ساعت ٤:٤٤ صبحه اینجا از خدا میخوام سالم و سلامت باشهLove u and ur little one :x

آیدا سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 01:50 ب.ظ http://1002shab.blogfa.com/

وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی چه عالیییییییییییییییییییییییییی.
مبارکه. خیلی عالیه. از ذوق چسبیدم به سقف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد