برگشتم...

سلام...

بازگشت غرورآمیز به دنیای همچنان تکی رو به خودم تبریک می گمحالم خوبه ، یکشنبه که اون اتفاق افتاد با اینکه حالم خوب نبود دستام می لرزید ولی اون به ظاهر کیسه رو حسابی شستم ، و متوجه شدم حرف دکتر درست بوده و جنینی درکار نبوده...

این موضوع خیلی حالم رو بهتر کرد ، تجربه شیرین و بدی بود ... 1هفته تموم تو استرس و ترس سپری کردم ثانیه ها را با تماشای سریالای مختلف می کشتم...

و الان حالم خوبه...دیروز تولد پرهام بود من برای تولدش یه کارت پستال عالی طراحی کردم دیروز عصرم رفتم واسش چاپ کردم...یه مجسمه کوچولو که شامل قلب و یه ببعی خوشگل بودم واسش گرفتم

دیشب با دیدن کارت پستال خیلی سورپرایز شد ( تعریف از خود نباشه خیلی هدیه فوق العاده ای شدش)

عکس پرهام دو طرف کارت پستال بود و صفحه دوم که از صفحه اصلی کوچکتر و جنس کاغذش ظریف تر بود عکس خودم به حالت نشسته بود که یه مقوا ( طراحی کردم ولی طبیعی بود) جلوی خودم گرفته بودم نوشته بودم واسش دوستت دارم و...

صفحه روبروشم یه متن دعاگونه و تبریک تولد...

هرکسی خواست بگه واسش طراحی کنم


خوب ، این یه واقعیته من فراموشم نمیشه عدم توجه مامان پرهام اما حقیقت اینه که من کینه ای نیستم و خوشحال شدم که یکشنبه کادوی تولد واسم اورد نه به خاطر کادو بلکه بخاطر متنی که رو پاکت نوشته بود با دست خط خودش تبریک گفته بود تولدمون رو...


شاید شنبه برم جنوب...معلوم نیست ....ولی هستم و دوستتون دارم...دختر خوبی می شم سر می زنم به همه


نظرات 10 + ارسال نظر
مهرگل چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 04:44 ب.ظ

حواسم بود تولدت هستش، هی خواستم مسج بزنم درگیر شدم نشد،
مبارک باشه
خب من یادم باشه برای تولد همسری بگم برام طراحی کنی، خرداد هستش

سارا چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 07:04 ب.ظ http://haleman.blogsky.com

خب منم کارت پستال اینطوری میخواااااام
خجالت میکششششم خب بگم
کاش یه قیمتی رو میذاشتین روش بعد ما سفارش میدادیم

Dr. K چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 08:02 ب.ظ http://dr-k.blogfa.com

نه این فهرست خودکار چی هست؟
البته من فعلا به اون مرحله نرسیدم و دارم ترجمه میکنم و متن کلی رو مینویسم

تولدش مبارک باشه عزیزم
تولد خودت رو هم مسیج کردم نمیدونم دیدی یا نه
همون موقعی بود که سقط کردی فکر کنم

فرزانه پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 08:58 ق.ظ

تولد همسرت مبارک دوست عزیزم
خدا رو شکر که خوبی

نگرانت بودم :)

سوسن پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 04:53 ب.ظ

الهی...
ناراحت شدم....حتما حکمتی داشته انشالله دفعه بعدی میاد و موندگار هم میشه
ولی میدونی خیلی خیلی خوشحالم که خودت رو نباختی . به خودت افتخار کن و به توانایی هات که سریع با خواست خدا کنار اومدی
خدا هم مطمئن باش بی حوابت نمیذاره
زودی مامان میشی اشنالله
تولدتون هم با تاخیر مبارک
120 سال کنار هم زنده باشید و خوشبخت عزیزم

ترمه پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 08:21 ب.ظ http://chatresefeid.blogfa.com/

هر وقت خسته شدی خودت رو بسپار به دستای خدا
ایشالله زمانش که برسه یه مادر خوبی بشییییییییی

فاطیما جمعه 27 بهمن 1391 ساعت 02:35 ب.ظ http://afkarebaygani.blogfa.com

تفلدت مبااااااااااااااااارک!
ببخشید تاخیر شد.من چند وقتی نبودم.
به خاطر کوچولوت هم متاسفم.اصن ناراحت نباش.انشاالله اتفاقای بهتری برات در راه خواهد بود...

آستاره شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 03:54 ب.ظ http://astare.blogfa.com

سلام عزیزم... خوبی پرتو جونم؟ خدا رو شکر که خوبی عزیزم... مرسی نازنین دختر که بهم سر زدی و نگران شدی.. نگران نباش عزیزم. بوس..
راستی کارت پستالی که توصیف کردی واقعا فوق العاده بوده ها ... خوووووووووووووششششششششششش به حال همسری

زیتون شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 04:42 ب.ظ http://zatun.blogsky.com


سعی کن بخاطرشرایط استرسی که داشتی شبها ۵تابادام بخور چون کمبود کلسیم ریشه استرس است
کلسیم روز جذب نمیشه

desiree دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 05:42 ق.ظ http://desiree.persianblog.ir

همیشه می خونمت عزیزم ولی نظر دادن برام سخته، چون واقعا نمی دونم باید چی بگم
از اتفاقی که افتاد ناراحت شدم، امیدوارم هر موقع که به صلاح تون هست چه دار بشین، حتما خیری بوده عزیزم
خوشحالم که زود روحیه ات رو بدست آوردی و برگشتی
تولد هردوتون مبارک باشه :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد