دیدار با دوست مجازی


- دیروز بعد از ظهر عالی بود، چون قرار بود عسلی رو ببینم جالبتر از اون روز قبلش که صحبت کردیم متوجه شدم همیشه طبقه بالای ما ، کافی نت می اومده و چقدر این مدت نزدیک بودیم


وقتی دفتر اومد کلی ذوق کردم اولین کاری که کردم اون کتابی که برای پرهام درست کرده بودم رو نشونش دادم با عذرخواهی شروع کردم به انجام دادن کار یکی از مشتری هام...

بعد از تموم شدن کارا باهم بیرون رفتیم حس خوبی بود هر بار آرزو می کردم کاش زودتر چنین تصمیمی گرفته بودیم...




- بعد از پست قبلی آروم شدم، دیگه منتظر نیستم واسه خبر دادن و دوباره کنار اومدم، دیروز حدود 400 هزارتومن کارت عروسی برای دفتر سفارش دادم و امروزم باید سفارش کارت از یه تولیدی دیگه بدم...