تصادف

عصر دیروز آژانس زنگ زدم چند دقیقه بعد از اون تو ماشین نشسته بودم و آدرس جایی که میخواستم برم رو به راننده دادم...

در حین تماشا کردن روبه رو بودم که یه بچه نمیدونم از کجای خیابون پیداش شد با شدت تموم خورد به ماشین...

راننده با سرعت ترمز کرد مدام میگفت یاخدا....

صحنه خیلی وحشتناکی بودش...

خدارو شکر هیچ اتفاقی برای بچه جز چند خراش ساده نیفتاد...

..........

 فامیلای بچه انجام دادن البته میدونم از هولشون بود...بچه رو سریع از زیر ماشین که در اوردن یکیشون سفت بغلش کرد یه جایی نشست زد زیر گریه که مرد و....بقیه هم همینجوری شلوغ کاری میکردن

بعد از اون یکی از دخترا بچه رو برداشت گذاشت رو صندلی جلو که ببریمش بیمارستان هنوز نمیدونستیم حالش خوبه یانه...

از اون طرف یه خانوم خیلی چاق از هولش نشست رو بچه هه......با کلی داد و بیداد من و آقای راننده متوجه شد اینی که روش نشسته بچه است راضی شد بیاد پایین و عقب بشینه

دوباره یه خانوم با بچه اش اومدن جلو نشستن...بعد بچه رو کشید گذاشت رو پای خودش

هرچی داد زدیم بیا پشت بشین فایده نداشت....یه بچه ریز نقش دو تا سه ساله بود...چون حواسشون نبود یهویی اومده بود وسط خیابون....

اگه نمیخواست اتفاقی برای بچه بیفته با این کاراشون بی شک باید می افتاد....


*

امروز جمعه بود تموم ساعت رو به تماشای سریال پرداختم  از قهوه تلخ گرفته تا قلب یخی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد