بدترین امتحان ورزش


- تو سالن ، با شدت تموم ساعدا رو جواب میدادم بی توجه به کبود شدن دستم فقط میخواستم واسه امتحان آماده باشم...

موقع امتحان بخاطر تمرین زیاد دستام بالا نمی اومد واسه زدن توپ به دیوار ،چند ضربه به صورت و سر و گردنم زدم ولی بی توجه میخواستم ادامه بدم...همینجوری زمان میگذشت صدای خنده بچه های امور فرهنگی تو گوشم زنگ میخورد

حد نصاب  48 ضربه بود که فک کنم با نهایت تلاش و زخمی کردن خودم 20 ضربه زدم :-"

قلبم به شدت میزد پر از استرس بودم کلی با استاد حرف زدم گفت نمیشه دوباره امتحان بدی داشتم از سالن می اومدم بیرون بغض داشتم که صدای استاد رو شنیدم که اسمم رو صدا میزد گفت میتونی هفته بعد بیای امتحان بدی...

همون موقع زنگ زدم به بابا گفتم واسم توپ والیبال بگیره حالا چندروزی وقت دارم حسابی تمرین کنم...


- استاد از پارسال تا حالا از من خواسته که با آقازاده اش کار کنم و ازشون یه مهندس کامپیوتر بسازم هرچی طفره رفتم فایده نداشت دیگه تسلیم شدم میخوام هرچی میدونم بهش یاد بدم هرچند طفلی این وسط رزی گناه داره چون مجبوره باهام بیاد اونجا...


- بازم مینویسم از حساسیت متنفرم ، از این ماسک لعنتی که مدام تو گردنمه هربار مجبورم بکشم رو بینیم و منقطع نفس بکشم و  هی به خودم آرامش تزریق کنم که خوب بشم...


- کلی کار دارم واسه اومدن پرهام...خدایا من این بنده تون رو خیلی دوس دارم همیشه کنارم نگهش دار ...لطفا...راستی ممنونم معجزه تون دوستتون دارم خداجونم


- راستی گفته بودم ؟ مادربزرگ طفلی دوباره افتاده اینبار انگشت کوچیکه دست چپش شکسته گچ گرفتن دسشو...وقتی بهش فک میکنم دلم ریش ریش میشه...



نظرات 6 + ارسال نظر
ماه پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 01:14 ق.ظ http://tokhodemani.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی ؟؟؟
خوشحالم که بازم اینجا می بینمت :)
خدا بد نده ...

منم خوشحالم میبینمت بوس

مشکان پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 03:53 ق.ظ http://khoorabad.blogfa.com

آفرین به این روحیه
غصه خوردن نداره که! تمرین میکنی یه چند وقت ایشالله درست میشه
بدم میاد از این جور آدما! میدونه متاهلی؟ اه! همینا سبب جرو بحث های خونوادگی میشند دیگه

اوخی! نازی! ایشالله حال مامانیت خوب بجه

آره میدونه متاهلم.....

واسه همین مجبورم رزی رو ببرم که خدایی نکرده تازه بچه اش پسره

سارا پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 11:03 ق.ظ http://parseh-09.blogfa.com

می خوام یه تعریف ازت بکنمکه تا حالا نکردم.. عنوان مطلب هات خیلی جالب و متنوع هست و من هیچ وقت مثل تو عنوان نزدم...
آفرین
آجی نمیدونم کامنت گذاشتم راجب کامنت قبلی ات یا نه! این سهیل رسما واسه من هوش و حواس نذاشته! اگه نذاشتم باید بگم وقتی گفتی حیف شد که نشد ببینی من تا دیدم اکادمی هست بهت اس دادم و تو ذهنم بودی... کلا من روزای امتحان هر وقت ازجلو کانال من و تو رد میشم یا تکرار اکادمی هست یا پشت صحنه اش یا مصاحبه با بر و بچه هاش!!!

آجی به نظر خودم اصلا عنوان مطلبام رو قشنگ نمیذارم...اخه خیلی سخته عنوان گذاری.............

سارا پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 11:05 ق.ظ http://parseh-09.blogfa.com

واسه منم اومده روز امتحان به استاد گفتم میشه با کد دیگه بیام امتحان بدم اول گفته نه بعدش گفته اره .... شنیدن آره بعد از یه نه و بغض خیلی می چسبه ...
ایشا... رکورد میزنی بالا ۵۰

امیدوارم اجی....

S e P i D e H پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 11:09 ق.ظ http://eternal11.blogsky.com

سارا پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 11:13 ق.ظ http://parseh-09.blogfa.com

طفلی مادربزرگ... get well soon

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد