شوخی و جدی


- گاهی شوخی و جدی پرهام رو اصلا تشخیص نمیدم مثل امروز هنوز نمیدونم شوخی میگفت جدی میگفت

اگه جدی میگفت یعنی....

و اون موقع من باید چه فکرایی کنم...........


*

- این روزا کلمه اعتماد به نفس مدام در حال گذره از ذهنم ...


فرضیه جدیدم اینه :

شاید چون اعتماد به نفسم کمه خیلی مهربونم....قضاوت نمیکنم و سعی میکنم کسی رو ناراحت نکنم...


*

تا عید قرار نیست پرهام رو ببینم...زمان طولانیه...

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 04:04 ب.ظ http://parseh-09.blogfa.com


من و سهیل بعضی وقتا که از شوخی های هم دلخور می شدیم باعث شد تا یه علامت رو وقتایی که شوخی می کنیم آخر اسمس هامون بنویسیم! البته هنوزم بعضی وقتا منو میزاره سرکار جدی جدی میشه یه شوخی گنده! می کنه بعد من شوکه دهن باز بعد میگه شوخی کردم و هر هر می خنده به من!!!

سارا یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 04:10 ب.ظ http://parseh-09.blogfa.com

آبجی این فرضیه ات رو من که اگه تست کنی باطل میشه که!

تو این دنیا مهربون و مهربونی خیلی کم شده ...... خیلی کم ... تو نزدیکان هم روز به روز کمرنگ تر ... اینکه تو مهربونی رو باید به آقا پرهام تبریک گفت که صاحب یکی از خوش قلب ترین دخترهای دنیاس ...
اعتماد به نفس هم با یه کم تلاش و خوندن دو تا کتاب مفید و کارا حل میشه...
مهربون بمون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد