سوال های خسته کننده


- میخوای بری سربازی؟

- برو تا دیرت نشده

- میخوای ناهار بخوری؟

- الان کجایی؟

- میخوای بخوابی؟

- میخوای بری شرکت؟

- کی میری خونه؟

- رسیدی خونه؟

- میخوای شام بخوری؟

- میخوای بخوابی؟

- خوب باشه هوا سرده برو بخواب

و...

هر روز این سوالای خسته کننده رو دارم از پرهام میپرسم

*

خوشحالم که زود متوجه شدم داشتم نقش همسر و مادر رو قاطی میکردم ...

نظرات 7 + ارسال نظر
تینا شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://darone-man.blogsky.com

دیشب فیلمو دیدم راجع به یه زن بود که میخواست بعدِ مرگِ شوهرش سرپرستی بچه هاشو داشته باشه که پدرشوهرش نمیخواست....

تمامِ این سوالارو جواب میده؟

اره همش رو جواب میده

فیروزه شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 05:14 ب.ظ http://khasteyedonya.blogsky.com

توی کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی یا یه همچین چیزی(حالا خوبه کتابش معروفه و من یادم نیست دقیقا!)
چندتا اشتباه های زندگی در خطر انداز !! خانوما در مورد اقایونشونو نوشته بود که یکیشم همین بود
مادری کردن
برخورد از موضع ضعف
بچگانه رفتار کردن در هنگام ابراز نیاز
وابستگی نشان دادن
تکیه کردن بر قدرت مرد

یه زمانایی بود که فکر میکردم چه خوش موقع به دستم رسید این کتابه
الان همه چی باز یادم اومد...

اینقدر دوست دارم تو و پرهامت خوش بخت بشین

تینا شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 07:28 ب.ظ http://darone-man.blogsky.com

آره نیکی کریمی و مریلا زارعی و جمشید هاشم پورو....

خب اینجوری که اون بدبخت روزی یه تستِ کنکور باید پیش تو بده

یاسمن یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 08:26 ب.ظ http://www.yasamanramezani.com/

اره واقعا گاهی مامان میشیم.

سوسن دوشنبه 11 بهمن 1389 ساعت 01:49 ق.ظ



سلام
کشته مرده ی معرفتتم که هی سراغ آدم رو میگیری و شرمندمون میکنی!

خوبی خانومی؟

من عاشق پست رمزدارم!!! رمزش رو همین الان اس ام اس کن ببینم چه خبره
جدا از شوخی انشالله پستهای رمزدارت هم خوشی های خصوصیت باشه نه تلخی ها.

نگین دوشنبه 11 بهمن 1389 ساعت 01:09 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

سلام پرتو جون
مرسی اومدی پیشم و خوشحالم که باهام هم نظر بودی

نقش مادری رو با همسری قاطی کرده بودی یعنی چی ؟ درست نفهمیدم

سوسن سه‌شنبه 12 بهمن 1389 ساعت 01:08 ق.ظ


تو همیشه دخمل خوفی بودی و هستی
دیر به دیر سراغ گرفتنهات رو هم درک میکنم گلم،خودم هم گاهی وقت کم میارم گاهی هم می مونم که چه جوری روز رو شب کنم!
عروسی نکردم هنوز، ولی واسه اینکه همسر گرامی تهنا نباشه بیشترش اونجام.وقتی هم قراره برگردم از دو روز قبلش برنامه آشپزی دارم.اندازه یه هفته اش غذا درست میکنم که وقتی من رفتم مجبور نشه همش غذای بیرون رو بخوره( دقت کن که این قسمت در واقع تعریف از خودم بود که چقدر همسر فداکار، مهربان، دلسوز و کدبانویی هستم برای شوورم!!! )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد