جشن عروسی

در شهر ما رسم اینه : داماد کلیه مخارج عروسی رو تقبل میکنه

*

دوسه روز اول رفتنم بود که پرهام رفتش شرکت و مامان پرهام اولش پرسید برنامه تون چیه واسه عروسی؟ بهش گفتم فعلا هیچ برنامه ای نداریم

گفت واسه جشن اینجا داداشات هم نیار گفتم مگه میشه واسه جشن عروسیم به داداشم بگم نیاین؟ گفت بیارشون ولی هیچ مهمانی نیار چون جا نیست اگه مامانت تقبل میکنه تو هتل واسه مهماناتون اتاق بگیره دعوتشون کن...


یه جشن اونجا هم برای مهمانای خودتون بگیرید البته خرجش رو اگه مامانت میده ماهم نمیایم

دوباره به حرف میام مگه میشه تو جشن عروسی خانواده داماد نباشن؟ فامیلامون چی میگن


میگه خواهرم واسه مهماناش با اینکه جا داشتن هتل گرفته میگم خواهرتون وضع مالیش خوبه و بعدشم رسم ما یه چیز دیگه است اگه بخوایم ببریمشون هتل کلی بعد ازشون حرف میشنویم

و اخرشم میگم وقتی شما ۱۲ ساعت راه حاضر نیستید واسه عروسی پسرتون بیاید نباید از مهمانای ما انتظار اومدن داشته باشید


میگه به پرهام نگو چون مریضه حالش بد میشه میگه مراعات پرهام کن میگم اگه نمیخواستم مراعاتش کنم این مدت مدام براش هدیه نمیگرفتم ...

میگه سرویست بیشتر از ۲ میلیون نشه من میگم چشم

*

چندروز فکر کردم تا آخرش به پرهام و مامان گفتم من جشن عروسی نمیگیرم شهرخودمون چون روم نمیشه به خانواده ام بگم بیاین خرج عروسیمم بدین چون خیلی زشته

به همه میگم میخوام ماه عسل برم ، حالا شما میخواید جشن بگیرید یا نگیرید واسه من فرق نمیکنه....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد