دیوونگی بی مرز


- توراه واسه مشهد  اولین جایی که شب موندیم دوساعت و خورده با شهر پرهام فاصله داشت ازش خواستم بیاد و اومد 12:40 دقیقه رسید 3 ساعتی کنارم بود و چقدر آرامش بخش بود بودنش


و این یعنی اینکه الان با تموم ناراحتی هام اگه بگه فردا میام پا میشم آماده میشم ...



نظرات 4 + ارسال نظر
سیندخت دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 12:43 ب.ظ

آرامشت همیشگی

هستی شمال دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.red888.blogfa.com

این ازون حس قشنگا بود مگه نه

رزا دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 02:06 ب.ظ http://bparva.blogsky.com

منم میخونمت اما راستش اونقدر ناراحتی های تو به ناراحتی های خودم نزدیکه که دست و دلم به کامنت گذاشتن نمیره:(
اما این پستت رو دوست داشتم و آرزو میکنم سراسر زندگی ات پر بشه از آرامش دیشبت:*
پ.ن:واسه فرشید نوشتمش پرتو جونم ببخشید:(

رزیتا دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 05:54 ب.ظ http://rose-aabi.blogsky.com

شمام قشنگ می نویسی.ما آپیم با آموزش زبان کره ای!جدی نگیر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد