عطسه های مکرر


- دیروز از وقتی بیدار شدم عطسه های مکرر ترکم نکرد تا شب ...زیاد با پرهام حرف نزدم ...


- شب پرهام که زنگ زد مثل تمومی روزا کوتاه باهاش حرف زدم گفت دلخوری گفتم نه گفت پس چرا فکر میکنم چند روز یه جوری هستی گفتم بخاطر صحبت های طولانی هر روزمون هستش...


- من یه عمر بودن با پرهام رو تجربه کردم  دلیل جدایی هامون همین بی توجهی ها و نبودن هاش بود...نمیخوام دوباره تصمیم گذشته ها رو بگیرم...


- همیشه رشته روانشناسی رو دوس داشتم ولی حس میکنم فعلا آماده نیستم واسه خوندنش...


- دلم میخواد کلاسای آرایشگری و مانتو دوزی برم کاش اجباری بود یاد گرفتنشون...


- هر زیارتگاهی که میرسیدم گره میزدم و تو همه گره هایی که زده شد در زیارتگاه های مختلف نیتم این بود که حساسیت رو ازم دور کنه و جسمم رو قوی...

ولی هنوز گریبانگیر این بیماریم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد