- به بلاگ 84 برمیگردم یه پستی خصوصی درمورد پرهام نوشتم و همه با شور و شوق نظر دادن منهای کسی که باید هیجان داشته باشه عادی ترین کامنت رو نوشته...
پرهام از همون موقع به نوعی سرد بوده و من در تمام این سالها تلاش کردم عوضش کنم چون اصلا نمیدیدم همین الان هم نمیتونم درک کنم ولی حداقلش میبینم که اینجوری هست
پرهام گاهی با دل من راه می اومد ولی خوب همیشه موقتی بوده من همیشه یه آدم رمانتیک میخواستم پر از احساس و البته که فقط میخواستم این رمانتیک بازی ها رو فقط پرهام واسم انجام بده
دیگرانی بودن که برای اینکه دل من رو بدست بیارن خیلی کارا میکردند و اصلا نظرم جلب نمیشد ولی خوب یه چیز به ظاهر ساده تبدیل به آرزو میشد که پرهام انجام بده...
و این طبیعت پرهامه...
- این روزا به جدایی زیاد فکر کردم به راههایی که ممکنه داشته باشم و به این نتیجه رسیدم که الان وقتش نیست ، داره سعی میکنه بهتر باشه و من تموم تلاشم رو میکنم که خواستنی هام رو دفن کنم
- تا آخر شهریور فکر میکنم همخونه بشیم هرچند هنوز خرید نکردم...
- این و این آجیل خوری رو اونروز چشمم دید خریدم ، خودم خیلی دوسش دارم...
چه آجیل خوری خوشگلی...امیدوارم به خوشی ازش استفاده کنی
عاقبت به خیر بشی دختر
امیدوارم مشکلاتتون حل بشه و کار به جدایی نکشه.
التماس دعا.
انشالله کم کم بهتر میشه
همیشه آدما نقاط ضعف هم دارن
هیچکی کامل نیست
بوووووووووووووووووووس
آجیل خوریت هم مبارک