امروز سرم خلوت تر هستش...
*
- چهارشنبه خونه دختر عمه دوست پرهام دعوت بودم و حسابی خوش گذشت در عوض شب پرهام حسابی بداخلاق بود که چرا برای دوساعت تنهاش گذاشتم...
*
- پنج شنبه ، از رئیس سابقم یه چند نمونه کارت عروسی گرفتم و البته بقیشه موند واسه امروز...حالا باید منتظر بمونم پرهام کی وقت کنه قفسه های شیشه ای رو برام وصل کنه
*
- پنجشنبه عصر حسابی گریه کردم از دلتنگی دست خودم نبود
*
- پرهام از این آدم هایی هست که ترجیح می ده اوقات فراغتش رو خونه باشه ، یعنی کلا رفیق باز نیست....
من دوست دارم وقتایی هم به دوستاش اختصاص بده دیشبم بهش گفتم ( چون اینجوری منم میتونم بدون هیچ عذاب وجدانی ، وقتم رو به خودم گاهی اختصاص بدم و ناراحتی هم پیش نیاد ) ولی گفت دوست نداره
*
- امروز که میرسم سرکار میرم دفترش ، می بینم یه دخترخانم میز کناریش رو اشغال کرده بعد که میاد دفتر خودم بهش می گم کارآموز دختر گرفتید میگه نه حسابدار هستش
بهش میگم چرا به من نگفتی؟
فقط نگاه می کنه از نوع نگاهش باید این تفسیر رو کرد که فکر نکنم به تو ربط داشته باشه...
( به نظر من ، باید قبل از اینکه من میدیدم به من میگفت چون او مدیرعامل و سهامداره شرکته و منم حق دارم بعضی چیزا رو بدونم و دروغ چرا به شدت حسودی می کنم که اون دختر خانم میز کناری پرهام رو اشغال کرده )
*
عصر اولین جلسه کلاسم هست....
هنوز کسی پیشنهادی واسه اسم نداره؟
* پسورد ایمیل هام تموما یادم رفته باید چیکار کنم؟
هیچی به ذهنم نمیرسه عزیزم... شرمنده
نیکا یه مدته اس ام اس نمیده
باشه من بهش مسیج میدم ببینم جواب میده یا نه
بوووووووووووووووس
بخورم غیرتتو خواهرررر
دلت تنگ شده یه ترانه ی شاد بزار بدنس! والله!
اسم که من چیز دیگه به ذهنم نیومد شرمنده
بس که ریتاردی دیگه! آخه ادم هم پس ایمیلش یادش میره
اره خب باید بهت میگفت ولی خب سخت نگیر حسودی هم نکن اون میز کناری پرهامه تو تو دلشی
از طریق forgot password شاید به جایی برسی البته اگه یوالهای امنیتی یادت مونده باشه
عزیزم شاید اصلا به نظرش موضوع مهمی نبوده که یه دختر اومده میز کناریش و اصلا به ذهنش نرسیده که بیاد برای تو هم تعریف کنه این موضوع رو
آخه این آقایون به یه سری مسائل اصلا اهمیت نمیدن که برعکس واسه ما خیلی مهمه، منم مثل تو همیشه دلم می خواد از همه چیز خبر داشته باشم، یه جور مهربونی براش توضیح بده که می خوای همه چیو بدونی یه جوری که فر نکنه می خوای کنترلش کنی یا حسودیت شده
:*
آجی حسودی و گیر دادن هیچ وقت نتیجه مثبتی نداشته، پس بی تفاوت باش. حالا که شده.
راجب پسورد هم هر چی به ذهنت میرسه تست کن از این به بعد هم یه دفترچه پسورد داشته باش و دیگه هیچ وقت استرس نداری نام های کاربری و پسوردهات رو گم کنی.... من الان یه دفترچه کوچولو قرمز دارم و دیگه خیلی وقته از این اتفاق ها برام نیافتاده البته باید یه جای امن تو خونه نگهش داری!