دفتر طراحی می کنیم



- دیروز از ساعت 11 رفتی 3 برگشتی ناهار خوردی باز رفتی تا شب...و دیشب من چه حس بدی داشتم


برگشتی کلی سربه سرم گذاشتی ، ورق بازی کردیم تا یه ذره خنده برگشت به صورتم...


- فک کن زندگی ها دیگه رو با خودمون مقایسه می کنم می بینم این راهی که ما پیش گرفتیم درست نیست، هر چی پول در میاریم خرج میشه یعنی عملاً هیچی نمی مونه برای پس انداز کردن، پرهام هم در به در داره می گرده واسه یه خونه 99 ساله خوب من راضی نیستم بهشم گفتم ولی مانع خریدنش هم نمی شم...قرار شده من پول قرض بگیرم...


- دیروز بافتنی هام رو ساعت 11 انداختم تو ماشین لباسشویی ، مثلا جوری کد بهش دادم که مخصوص لباس پشمی بود که زیاد فشار نیاد 73 دقیقه ای باید تموم می شد

ماشین هنگ کرد نشون به این نشون تا ساعت 6 همینجوری برای خودش می چرخید دیگه آخرش خاموشش کردم زدم رو خشک کن که 15 دقیقه ای درش بیارم باز هنگ کرد در ماشین باز نشد مجبور شدم دوباره از خشک کن استفاده کنم...

دلم سوخت به تمام معنا برای بافتنی هام


- امروز  بعد از مدت ها با دوستم رفتم طلبم رو از یه عکاسی گرفتم، 5 تومنم برای خودش تخفیف داد منم حوصله کل کل نداشتم اصلا به روی خودم نیوردم...


- اوضاع مغازه افتضاحه ...اینجوری پیش بره کرایه مغازه هم در نمیاد...


- میخوام یه دفتر برنامه ریزی طراحی و چاپ کنم که این ماه معلوم بشه من پولامو چیکار می کنم...


- دوستتون دارم.................


نظرات 2 + ارسال نظر
ازاده شنبه 27 آبان 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

ما هم مثل شماییم ابجی
هیچی برا پس انداز نمی مونه. با این گرونی...

عسلی و آقای همسر شنبه 27 آبان 1391 ساعت 03:01 ب.ظ

اوضاع بدی شده .. پول توی دست آدم نمیمونه و هرچقدر هم که میخوای پس انداز کنی ، باز آخر ماه کم میاد ...

ساعت کار همسرت همیشه همینقدر نامنظمه ؟
آخه همسر منم زیاد خونه نیست اما رفت و آمدش منظمه و صبح زود میره .. مثلا میره و 2 روز دیگه میاد ، یه شب هست ، دوباره میره پس فرداش میاد ..یه عصر هست، دوباره میره مثلا سه روز بعدش میاد!
غصه نخور که کم میاد ... خیلیها اوضاعشون بدتر از شماس

روزهات نارنجی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد