دیشب با ترسیم شدن دو خط ، بهترین لحظه ای که می تونست وجود داشته باشه تا به الان ، شکل گرفت
از خوشحالی ذوق کردم، قهقهه زدم، نقشه کشیدم هی بلند بلند قربون صدقه ای کسی رفتم که تموم امید من واسه زندگیم میشه...
و بعد از خوشحالی های پی در پی برای لحظه ای نگران آینده ای شدم که قرار براش بسازیم و هنوز اول راهیم
و باز هم می دونم من با تموم وجود می خوامش، شش ماه بود منتظر دیدن این لحظه بودم...
*
سه روز بیشتر نگذشته دوستم میگه هنوز قطعی نیست باید 10 روز صبر کنی تابتونی آزمایش خون بدی....
ولی من باور دارم وجود داره و از الان لحظه شماره می کنم برای دیدنش
سلام.
تمام ازمایشهایی که دادم دکترم خواسته بود.
وای بترکی مهندسه
بالاخره کار خودتو کردی
میذارم بعد اینکه رفتی آزمایش تبریک میگم
واااای مبارکه عزیزممممم خیلی خوشحالم برات
ساعت ٤:٤٤ صبحه اینجا از خدا میخوام سالم و سلامت باشهLove u and ur little one :x
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی چه عالیییییییییییییییییییییییییی.
مبارکه. خیلی عالیه. از ذوق چسبیدم به سقف